لعنـــــــــــــــت به همه ضرب المثل های جهان
که هروقت لازم شان داری
برعکس از آب درمی آینــــــــــــد
مثلا همین حــــــــــــــــــــالا
که من تو را می خواهم
و طبق معمول
خواستن نتوانستن استـــــــــــــــــــ...
مــــنو در گیر خودت کن تــــا جهانم زیر و رو شه
تــــا سکوت هر شب من بـا حجومت روبه رو شه
بـــــــی هوا بدون مقصد سـمت طوفان تو می رم
مــنو در گیر خودت کن بــــــلکه آرامش بگیرم
بـــــــــا خیال تو هنوزم مــثل هر روز و همیشه
هـــــــر شب حافظه من پــــــر تصویر تو میشه
بـــــــا مــن غریبگی نکن بـــــا من که در گیر توام
چشمات رو از من بر ندار مــــن مات تصویر توام
تـــــــــو همین جایی همیشه با تو شب شکل یه رویاست
آخـــــــــــرین نقطه ی دنیا تــو جهان من همین جاست
تــــو همین جایی هر روز مــــــــن به تنهایی دچارم
مــــــــنو نزیک خودم کن تـــــــــا تو رو یادم بیارم
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
که چشمای کورم به راحت بشینه…
برای دل من واسه جسم خسته ام…
منی که غرور و تو چشمات شکستم…
سر از کار چشمات کسی در نیاورد …
که هرکی تو رو خواست یه روزی بد اورد…
واسه من که بر عکس کار زمونه…
کسی نیست که قدر دلم رو بدونه…
هنوزم زمستون به یادت بهاره…
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره…
صدای دلم سازه ناسازگاره…
سکوتم به جز تو صدایی نداره…
تو خواب و خیالم فقط فکره اینم…
که دستاتو بازم تو دستام ببینم…
ولی حیف از این خواب پریدم که بازم…
با چشمای کورم به راحت بشینم…
خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام
خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت
خدا رو دوست دارم ولی نه واسه ی زیبا و زشت
خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم
خدا رو می خوام نه واسه روزای تلخ آخرم
خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکوی و مقام
خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام
خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یادم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنها نمی زاره
خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه
خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همیم
خدا رو دوست دارم که می دونه ما عاشق همیم
عشق مثل آب میمونه که میتونی اونو تو دستت قایمش کنی. آخرش یه
روز دستاتو باز می کنی میبینی نیست قطره قطره چکیده بی اینکه تو بفهمی اما دستت پر از خاطرست...
فراموش كردن كسی كه دوستش داری ٬
مثل به خاطر آوردن كسی هست كه هرگزنمیشناسیش ...!
غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که
کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره.....!
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
دلم پُــــــــــر است
پُــــــــــر پُــــــــــر
آنقــــــدر که گاهی اضافه اش
از چشمانم می چـــــکد
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
او تورا فراموش کرد
به چه می اندیشی هنوز..؟
خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم