خدا دنیا رو قیامت کن دیگه....
اگه به جات بودم استارتشو میزدم.........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
درد مــن چشمـــــانی بــــود
كــه بــه مــن اشك هديـــه ميــــداد و بــه ديگــــران چشمـــــك ...!
در خیابان از کـنارم گذشـت …
و این یعنے : قـتل ِ غیر ِ عمد …
میگن:
لحظه ای که به شدت احساس تنهایی میکنی ، حتما یکی دلتـنــگــتـه…
نمیدونم واقعا الان کی دلتنگ منه؟!!!!!
دنبال کبریت بودم ...
گفتم آقا
آتیش دارید... ؟
می آیـــــــــــی....
مــــــــیروی...
و فقط یک سلام!
و گاهی فقط یک خــــــــداحـــــــافـظـ.. ..!!!
نه.. این انصاف نیست..
مــــن و یـــک دنـیــا عــشـــق...
تــــــــو و یـــک دنـیـــا بـــی تـــفـاوتـــــــــی...
از داغیِ
عاشقانه های مکرری
که برایت
می نویسم.
مـَن ...
بـا تـمـام ِ کـنـار "او" بـودن هـایـت کـنـار مـے آیـَم . .
مـحـض ِ رضـاے خـدا ...
حـداقّـل دسـت از سـر خـواب هـایـَم بـردار...
لـعـنـتـے . .
چه کسی میداند:
چه غمی در دل تنهای من است
به سکوتی که بر لب ها دارم زوزه سرد خزان میخندد
بیاید بنشیند فقط سکوت کند
من هـی حرف بزنم
...
و بزنم و بزنم
تا کمی کم شود از این همه بار
بعد بلند شود و برود
نه نصیحتی نه.....
انگار نه انگار!!
بَس کِـﮧ
دِلَم رَنجید و خَندیدَم
ما را خوب " تا " کرد.....
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من!
می خندی،
قندهای عالم در دلم آب می شود
لبخند شیرینت
پایان روزگار تلخ من است…
وقتی عاشقش شدم که دیدم ….
هیچوقت دلمو نشکست …
هیچوقت بهم نه نگفت…
همیشه در جواب بچه بازیهام …خندید و گفت:
عاشقه همین کاراتم.
با تو نیستم.............م
با کسی دیگه ایم
که قدرمو میدونه
میدانم ……. میدانم وقتی از من میگذشتی چه حسی داشتی میدانم.......... میدانم وقتی آخرین صدای قلبم را می شنیدی باخودت چه میگفتی ..... میدانم وقتی نگاه مضطرب و پریشان مرا دیدی باخودت چه اندیشیدی این را هم میدانم وقتی آرام بدون هیچ پرسشی ازت دور میشدم باخودت گفتی :چه لذتی دارد آزادی!!!
منـ میـ بافـــــــــــــــــــم و تـو میـ بافــــــــــــــــی
منـ برایـ تـو کلاهـ تـا سرتـ را گــــرمـ کـــــند
تـو برایـ منـ دروغـ ـ تـا سرمـ را گــــرم کنیـ !
رابطه ای که توش اعتماد نیست
مثل ماشینی میمونه که توش بنزین نیست ،
تا هر وقت که بخوای میتونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمی رسونه ...
خدایا ...
کاش زندگی هم مثل بازی فوتبال بود
وقتی زمین می خوردیم تو مثل یه داور
از بنده هات می پرسیدی:
" می تونی ادامه بدی؟ "
گاهی باید بغضت را بخوری و اشکت را تف کنی
که مبادا دل کسی بلرزد
حتی در تنهایی خودت حق اشک ریختن نداری
چرا که که قرمزی چشمانت دل می شکند ...
شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ
شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ
دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری
زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ
چه که بودیم همیشه میگفتیم آخه مداد سفید دیگه به چه دردی میخوره...
آخه بچگیامیون همه چی رنگی بود و سفید...
اما فکر نمیکردیم یه روزی بشه با همین مداد سفید رو سیاهی های روزگار نقاشی کرد...
خدايا
من را كه آفريدي گارانتي هم داشتم؟؟؟
*دلم ديگر كار نميكند...*
هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد
من اینجــــا نشسته ام
و با همین سیـــــ ـگار
قــــطار می آفرینم
نمی شنـــوی …!؟
سرم دارد سوتــــــ ــ ـ می کشد …
.
.
.
این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!
خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…
این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!
.
.
.
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که،
تو را فرو بریزند…!
تا تو را انکار کنند…!
تا از رویـــت رد شـــوند
.
.
.
چه دنیای عجیبی است
همه میگویند،حرف دلت را بزن
اما هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !!
.
.
.
بـزرگ تـر کـه شـدم ..
داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و
آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد!
مِــداد رنگـــی هایــَـم
را پــَـس بـده ..
قلــــبــ ِتــــو قــِـرمـِــز نیستــ بـــایـد سیـــاهــش کُنـــمـ
بی تو قلبم اون قدر سیاه شده که انگار سال ها غرق گناه بوده
میخوام قلبم اون قدر سیاه بشه که همه با تنفر از قلبم روی بگردونند
حتی تو
توئی که از دیروز ، گوئی سال هاست با من غریبه ای
دیگر روی مــــرا نخواهـــی دید
فکر نکن اینجوری از دلم دور میشی و دلم ازت دور می مونه
اما می دونم که دیگه دنیای هیچ پروانه ای به من نیازی نداره
با این همه ؛ همین قلب سیاه و منفور شده ی من
همیشه به یادت خواهد بود
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .
همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ی این حرفارو
همه یادگاریات بخوره تو سرت / نه خودتو میخوام نه دردسرت !
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا تو
تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی . . .
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی
تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .
عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم
در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم
هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .
دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست
تنها آسمانمان یکیست . . .
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادکی از ادمای بی ارزش می گذرم . . .
حضورت در کنار من معجزه نبود
نبودنت هم فاجعه نیست
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود
بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . .
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .
آنقــدر مرا سرد کرد
از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز میخوریــد
عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت
بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت . . .
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام
تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
سوت پایان را بزن
من حریف هرزگی تو
و احمق بودن خودم نمی شوم . . .
دار بزن … خاطرات کسی که تـو را دور زده
حالم خوب است …امّا گذشته ام درد میکند . . .
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت . . .
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده
باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست
با عشق به من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !
هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود
کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان دل است ، واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
یه زمونه ای شده که اگر برای عشقت کوه هم بکنی به پای فرهاد بودنت نمیذارن میذارن پای کنه بودنت!
دو ماه 22 روز ندیدمت دارم میمیرم هر چند هر موقع میبینمت مثل
یک رهگزریم ولی به اینهم قانعم دلم قبول میکنه..................
.
.
.
ولی میدونی همون بهتر نبینمت اگه ببینمت کل هفتم میشه گریه وزاری
هی فلانی !
رفتن حق همه ی آدمهاست...
فقط خواستم بدونی ،
اگه مونده بودی..
پاییزم قشنگ تر بـــود ...!
خـدایـا چـقـدر مـی گـیـری ... !!؟ کـه بــذاری شـب اول قـبـر، قـبـل از ایـنـکـه تـو از من سـوال کـنـی ، مـن یـه چـیـزایـی ازت بـپـرسـم؟
حکایـــــتــــــــ من حکایت ماهی ِ تُــنگ شکسته ایست که روی زمین دل دل می زند..... و حکایـــــتــــــــ تو حکایت پسرک شیطان عروسک بدستی که نفس های ماهی را شماره میکند .....
آدم ها بدانــید که فــرامــوش نـکـــرده ام، فقط از نـهــایــتِ درد بـه بـــی حـســـی رسـیـــده ام ...
سلامتی دختری که دورش پر پسر اسمی و پولداره ولی دلش گير يه نفره....
سلامتی دختری که خيلی کسا می خوان باهاش باشن اما اون يه نفر رو می خواد....
سلامتی دختری که فقط واسه 1ساعت ديدنت... حاضره خودشو به آب و آتيش بزنه ولی هيچ انتظاری ازت نداره...
سلامتی دختری که تمام زندگيشی... اما اون يه ذره از زندگی تو هم نيست....
سلامتی دختری که هر روزشو داره با تو ... اما خالی از تو ميگذرونه و صداشم در نمياد ........
سلامتی دختری که به خاطر پول و ماشين اون يکی ولش کردی .... اما ته دلش هنوز ميخوادت ....
به سلامتی دختری که تو تنهايياش هيچکی جز تو و خاطراتت نيس ......
به سلامتی دختری که هرچی نداش ، يه قلب داشت پر از اسم تو ......
تصمیم گرفتم از اين به بعد هركـــي بهــــم گفتـــ: دوسـتـت دارم خــ فــ هـ شــ ـو
بغلش کنم و آروم ســرمـــو بذارم رو شـــونه شـــو یواشکی تـــوي گوشـــشــــ بــــگـــــمــــ:
روزگــــــار ؛
نبودنت را برایم دیکتـــه می کند ...
و نمره ی من باز می شود صفـــــــــــر ...
هَنـــــــوز ...
نبودنت را یاد نگرفته ام !!!.
سر میز شام یادت که میافتم بغض میکنم !
اشک در چشمانم حلقه میزند و همه با تعجب نگاهم میکنند ...
لبخندی میزنم و میگویم :
چقدر داغ بود !
چند گویم من از جدایی ها ...!
هان چه حاصل از آشنایی ها
گر پس از آن بود جدایی ها
من و با تو، چه مهربانی ها
تو و بامن، چه بیوفایی ها
من و از عشق راز پوشیدن
تو و با عشوه خودنمایی ها
در دل سرد سنگ تو نگرفت
آتش این سخنسرایی ها