من دیوانه نیستم
من فقط یه جور خاص
که دیگران نمیتوانند
تو را دوست دارم
+
گر مرا بشناسی
نه به اسم،نه به چشم
نه به یک لحظه نگاهی کوتاه
و نه با خنده ی یک عابر و یک بیگانه
گر مرا بشناسی
با سکوتم که ز جام عطش خواستنت
لبریز است
روشنی را تو به باغ شب من می آری.
واژه ی زیستنم
معنی تازه به خود می گیرد.
و دلم باز
به بیداری و هوشیاری ها
طعنه زن می خندد.
گر مرا بشناسی
ز زمستان،تو رها خواهی شد
چون که من میدانم
قصه ای را که بهار
خواند
در گوش زمین
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1391نظر بدهيد
| 20:21 | نويسنده : vafa |